خاطره طنز

بقیه پول کذایی

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​یه بار سوار تاکسی بودم، خواستم به راننده پول بدم، برگشت با چشم اشاره کرد پول رو بدم به آقای کناریم. منم پول رو بهش دادم و کل راه زل زده بودم به پولم که دست آقاهه بود و هی حرص می‌خوردم که چرا طرف پولم رو به راننده نمی‌ده؟ خلاصه رسیدیم به مقصدم و دیدم پولم رو می‌خواد بذاره تو جیبش. منم عصبانی گفتم: «آقا خجالت بکشین، چرا پول رو نمی‌دین به راننده؟» مرد با تعجب نگاهم می‌کرد که راننده گفت: «خانم باقی پول‌شونه، گفتم شما به جای این که به من کرایه بدین، بدین به ایشون که بی حساب بشیم!» می‌خواستم محو بشم اون لحظه، تا مدت‌ها اصلا سوار تاکسی نمی‌شدم!
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار