آق کمال می‌سوزد و می‌سازد

نویسنده:

مترجم:

تو ای سال‌ها که زندگی مشترک داشتِم، بعضی چیزا ره نتِنستِم عوض کنِم. هم مو، هم عیال. یعنی جفت‌مان هر کاری کردِم، نتِنستِم او یکی ره مدل خودمان بکنِم. یکی از ای مسائل مزه غذایه. دستپخت عیال محشره، یعنی اگه نیمرو هم بندازه و هیچ ادویه‌ای هم بهش نزنه، بازم از پیتزای مخصوص خوشمزه‌تر مِره. ولی... ولی! یَگ ایرادی دِره غذا پختنش که تو ای سال‌های بعد از ازدواج‌مان، نه مو باهاش کنار آمدُم، نه خودش تغییر کرده. اویم ایه که بعضی وقتا به شدت غذا ره تند مُکنه. تند یعنی تند ها! جوری که اگه کسی اهل تند خوردن نبِشه، صورتش سرخ مِره، عرق مُکنه و ضربان قلبش مِره بالا. خودش هم متوجه نِمشه، اگه بهش هم بگُم، مِگه مَگه تنده؟ حالا بعضی وقتا مراعات مکنه، ولی بعضی وقتا که از دستش درمِره، واویلایه. پری‌روزا برام غذا گذاشته بود سر کار بخورُم. در ظرف ره که باز کردُم کیف کردُم، ماکارونی با گوشت چرخ‌کرده. حالا دقیق نِمدنُم گوشت چرخ‌کرده بود یا سویا، چون بعضی وقتا عیال بِری صرفه‌جویی لایی مِکشه و سویا ره جوری جای گوشت چرخ‌کرده جا مِزنه که قصابا هم نِمفهمن. خلاصه خوشحال چنگال ره زدُم تو ظرف و هم تا گذاشتُم تو دهنُم، اِنا حالا خوب رفت... تا مغز استخونُم اَلو گیریفت. یَگ کاسه ماست و خیار هم گذاشته بود تو کیسه غذام. فوری یَگ قاشق پر ماست ورداشتُم که دهنمه خنک کنُم، ای از او تندتر! به هر مصیبتی بود غذا ره خوردُم ازبس گشنه بودُم ولی تا فرداش دهنُم ذُق ذُق مکرد. حالا بهش پیام مدُم که جیگر جان اینا بِری چی ایقد تنده؟ مِگه «تند؟ وا! سوسول!» ایم از ای.
10 شماره آخر
پربازدیدترین اخبار